دوست عزیز و بزرگوار! سرور ارجمند! تویی که عمر و جوانی خویش را برای آسایش و آرامش و امنیت خاطر من داده ای! تویی که نمی شناسمت! تویی که نمی بینمت!
کد خبر: ۳۶۴۳۷۵
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۸ 21 January 2017
تابناک سیستان و بلوچستان : دلنوشته ای برای
 
ملت عجیبی هستیم،
هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم به جز غر زدن و ایراد گرفتن کاری نداریم، با وجود اینکه برای حل کوچکترین مسائل زندگی خود درمانده و در اداره خانه کوچک خود عاجزیم، در کار دیگران متخصصیم.
حتی یک لحظه هم به دیگران فکر نمی کنیم.
شاید به خاطر این است که آنها را نمی بینیم؟
شاید به خاطر این است که بسیاری از کارها زمانی انجام می شود که ما در خوابیم، در خواب ناز یا در خواب غفلت!
نمی بینیم که رفته گر زحمت کش شهرداری،باغبان و کارگر فضای سبز، کشاورزان بی ادعا، مامورین جان بر کف آتش نشانی ، سربازان و نیروهای نظامی و انتظامی و مرزبانی، بسیاری از پزشکان و پرستاران دلسوز ، کارگران بی ادعای بخش صنعت و تولید، معدنکاران سخت‌کوش ، دست اندر کاران سامانه های حمل و نقل جاده‌ای و ریلی و هوایی، محققان و پژوهش گران صحنه های علم و فناوری و و و، همه و همه به همراه ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا من و ما در آسایش و آرامش سر بر بالین بگذاریم و نانی به غفلت نخوریم.
 
کاش ملت ما بداند که در همین حوالی و نزدیکی چه بسیار کسانی که در حال جان فشانی هستند و تنها زمانی آنها را می شناسیم،
که دیگر نیستند!
 
گاهی به نام شهید گمنام،
 
گاهی به نام حاج حسن تهرانی شهید عرصه صنایع دفاعی،
 
گاهی به نام احمدی روشن شهید جبهه هسته‌ای،
 
گاهی به نام حاج حسین همدانی شهید مدافع حرم،
 
گاهی به نام سربازان مدافع مرزهای آبی، خاکی، فرهنگی، اقتصادی،امنیتی، علمی و گاهی به نام شهدای آتش نشانی که چون ققنوس به دل آتش زدند تا آرامش ملت پایدار بماند.
 
شاید مولوی این شعر را برای امروز ما سروده بود:
بیا تا قدر همدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار ما هم مردمانیم
فسون قل اعوذ و قل هو الله
چرا در عشق همدیگر نخوانیم
غرض‌ها تیره دارد دوستی را
غرض‌ها را چرا از دل نرانیم
گهی خوشدل شوی از من که میرم
چرا مرده پرست و خصم جانیم
چو بعد از مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
کنون پندار مردم آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم

دوست عزیز و بزرگوار!
سرور ارجمند!
تویی که عمر و جوانی خویش را برای آسایش و آرامش و امنیت خاطر من داده ای!
تویی که نمی شناسمت!
تویی که نمی بینمت!
مرا ببخش!
به خاطر این همه غفلت و بی توجهی!
به خاطر این همه غر زدن های بی دلیل!
به خاطر اینکه تو را در حاشیه تصویر سلفی خود قرار دادم و ندیدم آنچه را که تو بی ادعا برای من و ما انجام دادی!
به احترامت تمام قد می ایستم تو را می ستایم و بوسه بر دستان پینه بسته و شانه های خسته ات می زنم 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار