کد خبر: ۴۲۷۸۱۵
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۶:۳۳ 21 May 2017
سهم اصولگراها در کناره گیری قالیباف
محمدباقر قالیباف روز دوشنبه منتهی به انتخابات به نفع حجت الاسلام رئیسی کناره گیری کرد.
اما سهم اصولگراها؟!

قالیباف از ابتدا اعلام کرده بود در این انتخابات یک نفر باید در رقابت نهایی بماند و یک هفته مانده به انتخابات این مطالبه را جدی تر کرد. منطق ماجرا روشن بود. در همه نظرسنجی ها روحانی به تنهایی در آستانه حدنصاب اکثریت بود و با توجه به آرای بالای مرددها در این انتخابات، می توانست در دور اول پیروز شود.

خواست قالیباف منطقی روشن داشت و کسی مخالف نبود؛ اما سوال این بود چه کسی؟
منطق نظرسنجی ها و آرایش سبدهای رای به روشنی نشان می داد که کناره گیری قالیباف 50 درصد به نفع رئیسی است و 50 درصد دیگر به سبد روحانی ریخته می شود. از سوی دیگر در تمام نظرسنجی ها قالیباف بالاتر از رئیسی قرار داشت هرچند رشد او متوقف و رئیسی در حال رشد بود.

پس هم به جهت کمیت آرا و هم کیفیت آرا یعنی ترکیب آرا، ماندن قالیباف منطقی بود. قالیباف معتقد بود با این شرایط یک نفر باید بماند و لازم بود اصولگرا ها پیشقدم شوند و رئیسی را مجاب به کناره گیری کنند؛ نکردند و در نهایت قالیباف با فداکاری کناره گیری کرد.

اما چرا اصولگراها سمت رئیسی رفتند؟
پاسخ بزرگان اصولگرا چنین بود که این عده و عده سیاسی جناب رئیسی و حامیان کف خیابان اجازه نمی دهند که او کناره گیری کند.

اما اشتباه اصولگراها کجا بود؟ 2 اشتباه داشتند. یکی تحلیل آرای جانفداها و بی توجهی به سرنوشت دوقطبی سازی خشن و دوم بی عملی شان در مواجه منطقی با جان فداها.

اشتباه اول آنها در تحلیل آرای جانفداها این بود که خیال می کردند اگر آقای رئیسی کناره گیری کند در توجیه آنها دچار مشکل می شوند.

برخلاف تصورشان، جانفداها و آرای ایدئولوژیک ممکن است با حذف نامزد محبوب شان اعتراض کنند ولی هیچگاه رایشان به صندوق نامزد رقیب نمی رود.

دوم اینکه توجه نکردند آنچه باعث پیروزی روحانی می شود دوقطبی های متعصب و خشن است که این تنها با حضور رئیسی ساخته می شود. بسیاری از آرایی که سمت روحانی رفت از "نه به رئیسی" بود. هرچند این دوقطبی متعصب ناشی از رقیب هراسی دروغین حریف بود ولی زمینه پذیرش آن به هر دلیل وجود داشت، حال انکه این دوقطبی را نمی توانستند با قالیباف درست کنند.

در نهایت اینکه اصولگرا ها دو اشتباه کردند. هم در تحلیل صحنه و دومی که بدتر است در بی عملی شان. بی عملی از اینکه نخواستند و اعتماد به نفس لازم را برای هدایت پایگاه اجتماعی جناب رئیسی نداشتند.

هدایت پایگاه اجتماعی رئیسی هرچند سخت بود ولی بدون ریسک بود چون اطمینان وجود داشت که سمت صندوق روحانی نمی روند حال آنکه درباره جابجایی پایگاه قالیباف هیچ تضمینی وجود نداشت.
 
 
دولت اول دیگر تکرار نمی شود
 دور دوم دولت روحانی با گذشته تفاوت های اساسی خواهد داشت.

برخی ممکن است نگران باشند که پیروزی مجدد روحانی باعث تکرار و حتا صریح تر شدن تندروی های گذشته باشد.

به نظر میرسد ماجرا چنین نیست.

به سه دلیل؛
یکم. نسبت دولت با مردم
رشد مردم

مردم در این انتخابات شناخت دقیقی از دولت پیدا کردند ولو اینکه به هر دلیلی روحانی را برای ادامه کارهای نیمه تمام گذشته انتخاب کرده باشند. بسیاری از ناگفته‌ها گفته شد. امروز این دولت با مردمی مواجه است که "می دانند".  ادامه کتمان‌کاری‌ها ممکن نیست.

دوم.نسبت دولت با منتقدان.
منتقد‌۱۶‌میلیونی

دولت آقای روحانی با جبهه انتقادی سرسختی مواجه است. این جریان انتقادی برای اولین بارست که چنین پرقدرت شکل می گیرد. بعد از هیچ انتخاباتی چنین جبهه یک پارچه و منسجمی ایجاد نشده است. البته سال 88 نمونه ای از این جریان منتقد یکپارچه در میان اصلاح طلبان در حال شکل گیری بود که با قانون گریزی سران آن از هم پاشید.
سال 92 هم به جهت تکثر نامزدهای اصولگرا، بعد از انتخابات این جبهه واحد منتقد شکل نگرفت. اما این دوره کاملا متفاوت است.
یک منتقد قدرتمند و متحد 16 میلیون نفری.

سوم. نسبت دولت با طرفداران.
مطالبات متفاوت

طرفداران دولت در دور دوم انتخابات تنها افراد سیاسی نیستند. بسیاری از کسانی که به روحانی رای دادند انتظار دارند کارهای ناتمام گذشته را تمام کند و به وعده های انتخاباتی اش جامه عمل بپوشاند. بی اعتنایی به وعده های انتخاباتی اینبار ممکن نیست چون با رای متن مردم استمرار یافته است نه صرفا آرای سیاسی. ناچار است کار کند.

به سه دلیل گفته شده انتظار می رود دولت روحانی در دور دوم انتخابات نسبت به دور اول  کارآمدتر ظاهر شود.
 
 
به رای مردم بد و بیراه نگیم
بزرگترین اشتباه این روزهای ما

بزرگترین اشتباه این روزهای ما نشستن و افسردگی بعد از شکست است. بدتر اینکه خدای نکرده به رای و گرایش مردم بدگمان باشیم.

اولا تکلیف یک چیز را برای خودمان روشن کنیم؛ اینجا رقابت حق و باطل نیست. رقابت انقلاب و ضدانقلاب هم نیست. رقابت دو نوع نگاه به انقلاب بود. البته انقلاب به ما معیار حق داده است و می توانیم بُعد و قُرب آدم ها به "حق و انقلابی گری" را تحلیل کنیم.

و اما مهمتر؛
آیا خواست مردم برگشت از حق و انقلاب است؟ این اشتباه فاحشی است. رای‌مردم حق است. رای مردم به انقلاب است.  رای مردم به عزت و شفافیت و کرامت و غیره است. تردید نکنیم.

اگر هم اختلافی است در تشخیص مصداق است. و این نیز از کم کاری ماست. نتوانستیم "حق غلیظ تر" و "انقلابی تر" را نشان دهیم. هم "ما نتوانستیم" و هم اهل مکر و نیرنگ "نگذاشتند" و رقیب هراسی کردند.

با این نگاه باید پرقدرت تر ظاهر شد. مردم دلشان با حق است. باید تلاش کنیم حق را نمایش دهیم.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار