درباره بهترين فيلمهاي تاريخ سينما تاکنون کتابها و مقالات متعددي منتشر شده که در ميان آنها يکي از معتبرترينشان کتابي است که گيل کين و جيم پيازا درباره ۱۰۱۱ فيلم برتر تاريخ سينما نوشتهاند.
به گزارش هفتهنامه کريستين ساينس مانيتور که در صفحات هنرياش ضمن بررسي آثار سينماي جهان، با تکيه بر منابع معتبر سينمايي، ليستي از فيلمهاي برتر طول تاريخ سينماي جهان منتشر ميکند و برخي از ويژگيهاي منحصر به فرد اين آثار را که ميان ٥٠ اثر برتر قرارشان داده، برميشمارد، کتاب گيل کين و جيم پيازا ويژگيهاي منحصر به فردي دارد که اين را در انتخاب آثار در سرفصلهاي گوناگون و نوع نگاه به فيلمها ميشود ديد.
مطلبي که در پي ميآيد، نگاهي به برخي از فيلمهاي اين فهرست است که شامل فيلمهاي جدي (بهمعناي غيرکمدي و غير موزيکال) ميشود. فهرستي که در تاريخ بيشترين اتفاق نظر روي بهترين بودن آنها به عمل آمده است و بنابراين ميشود آن را بهعنوان راهنمايي براي فيلم ديدن نيز نگاه کرد. اين فهرست را به نقل از top movies با هم مرور ميکنيم.
پدرخوانده
فيلم جنايي پدرخوانده بهترين اثر فرانسيس فورد کاپولا، محصول سال ۱۹۷۲ است که براساس رماني به همين نام از ماريو پوزو که در سال ۱۹۶۹ نوشته شده، ساخته شده است. فيلمنامه اين اثر حاصل همکاري مشترک فرانسيس فورد کاپولا و ماريو پوزو است. ماجراي فيلم بين سالهاي ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ اتفاق ميافتد و داستان فيلم درباره خانواده مافيايي کورلئونه است. در فيلم بازيگراني همچون مارلون براندو، آل پاچينو، رابرت دووال، دايان کيتن و جيمز کان نقشآفريني ميکنند. به دليل استقبال تماشاگران از اين فيلم، دوسال بعد از اکران آن، قسمت ديگري از اين فيلم به نام پدرخوانده: قسمت دوم و در سال ۱۹۹۰ نيز قسمت سوم اين فيلم با نام پدرخوانده: قسمت سوم ساخته شد؛ هرچند که هيچکدام به پاي نسخه نخست نرسيد و فورد کاپولا گفته است: فقط بايد فيلم اول را ميساختم!
همشهري کِين
همشهري کين اثر ماندگار اورسن ولز، محصول سال ۱۹۴۱ آمريکا است که براساس فيلمنامهاي از ژوزف منکوويچ ساخته شده است. يکي از دلايل ماندگاري اين اثر که در بسياري از نظرسنجيها، بهترين فيلم تاريخ سينما شناخته شده، وسواس ولز و تلاش براي رسيدن به اثري نو با استفاده از تکنيکهايي تازه در فيلمبرداري و تدوين بود. همشهري کين نامزد هفت جايزه اسکار بود که تنها اسکار بهترين فيلمنامه غيراقتباسي را از آن خود کرد. اورسن ولز اين فيلم را بهعنوان نخستين اثرش در ٢٦ سالگي ساخت و طبيعتا به دوران پختگي ولز بازنميگردد، اما بسياري از منتقدان همشهري کين را به ديگر ساختههاي ساختارمندتر اين کارگردان باهوش ترجيح ميدهند.
لورنس عربستان
فيلم لورنس عربستان که بر پايه زندگي توماس ادوارد لورنس يکي از معماران خاورميانه جديد ساخته شده، محصول ۱۹۶۲ بريتانيا است. اين فيلم به کارگرداني ديويد لين و براساس فيلمنامهاي از رابرت بولت و مايکل ويلسون توليد شد و پيتر اوتول نقش لورنس را در اين فيلم بازي کرد. فيلم به تجربههاي لورنس در عربستان در زمان جنگ جهاني اول ميپردازد. لورنس عربستان برنده هفت جايزه اسکار ازجمله بهترين فيلم، بهترين کارگرداني، بهترين فيلمبرداري و بهترين موسيقي متن شده است. همچنين پيتر اوتول براي بهترين بازيگر نقش اول مرد، عمر شريف براي بهترين بازيگر نقش مکمل مرد و رابرت بولت و مايکل ويلسون براي بهترين فيلمنامه نامزد دريافت اسکار شدند.
محله چينيها
محله چينيها يک نوآر تاثيرگذار به کارگرداني رومن پولانسکي و محصول سال ١٩٧٤ ميلادي است. براساس داستان اين فيلم، جيک گيتس (جک نيکلسون) کارآگاه خصوصي لسآنجلسي، متخصص در امور افشاي خيانتهاي زناشويي توسط زني به نام خانم مولوري استخدام ميشود تا پرده از راز خيانت شوهر او بردارد. آقاي مولوري توسط گيتس تعقيب ميشود و بهزودي چند عکس رسواکنندهاي که از او گرفته شده و نشانگر خيانتش بود، بهطور اتفاقي در يکي، دو روزنامه محلي چاپ ميشود اما خيلي زود خانم مولوري واقعي (في دوناوي) به اين عمل کارآگاه اعتراض کرده و مشخص ميشود همگي قرباني ماجراي رازآلودي شدهاند که هدف اصلي آن بيآبرو کردن آقاي مولوري بوده است.
در بارانداز
در بارانداز اثر اليا کازان و براساس فيلمنامهاي از باد شولبرگ محصول ۱۹۵۴ است که نگاهي با جرأت و انتقادي به فساد در اتحاديه بارانداز هوبوکن نيوجرسي دارد. اين فيلم با هنرنمايي مارلون براندو توانست هشت اسکار اصلي بهترين فيلمنامه (باد شولبرگ)، بهترين کارگردان (اليا کازان)، بهترين بازيگر نقش اول مرد (مارلون براندو)، بهترين بازيگر نقش مکمل زن (اوا ماري سنت)، بهترين تدوين (جن ميلفورد)، بهترين فيلمبرداري - سياه و سفيد- (بوريس کافمن)، بهترين طراحي صحنه (ريچارد دي) و بهترين تصوير فيلم (سام اسپيگل -تهيه کننده) را تصاحب کند. همچنين فيلمنامه با اقتباسي آزاد از رويدادهاي واقعي نوشته شده است.
غرامت مضاعف
غرامت مضاعف اثر بيلي وايلدر محصول ۱۹۴۴ است که توسط بيلي وايلدر و ريموند چندلر از رمان غرامت مضاعف (۱۹۳۵) اثر جيمز ام.کين اقتباس شد. اين فيلم جزو شاخصترين نمونههاي فيلم نوآر به شمار ميرود و داستان آن براساس جنايتي واقعي بنا شده است که در ۱۹۲۷ اتفاق افتاد. عنوان فيلم به عبارت حقوقي رايج در شرکتهاي بيمه اشاره دارد. براساس داستان اين فيلم، فيليس ديتريچستون، باربارا استانويک، فروشنده بيمه عمر والتر نف فرد مک موراي را اغفال ميکند تا او را در کشتن شوهرش ياري دهد و مرگ او را يک حادثه جلوه دهند تا فيليس بتواند از طريق ماده غرامت مضاعف، بيمه عمر شوهرش را طلب کند اما رئيس و دوست صميمي نف و تحليلگر بيمه بارتون کييس ادوارد جي. رابينسون به اين ماجرا شک ميکند.
زندگي ديگران
فيلمي آلماني و نخستين فيلم بلند فلوريان هنکل فون دونرسمارک و برنده جايزه اسکار بهترين فيلم خارجيزبان سال ۲۰۰۶ است. فيلم با بودجه کمي حدود ۲ميليون دلار در آلمان ساخته شد و حدود ۱۰۰ميليون دلار فروش داشت. اين فيلم بيش از ۳۰ جايزه ازجمله جايزه اسکار بهترين فيلم خارجيزبان سال ۲۰۰۶ را به دست آورد و با استقبال منتقدان و مخاطبان روبهرو شد.
باني و کلايد
باني اليزابت پارکر و کلايد چستنات بارو زوج سارق و قانونشکن آمريکايي بودند که به سبب درگيريهاي متعددشان با پليس و همچنين انعکاس شورانگيز ماجراجوييهاي آنها در روزنامهها به بدنامي مشهور شده بودند. آرتور پن سال ۱۹۶۷ فيلمي درباره اين دو سارق ساخت که در چهلمين مراسم جايزه اسکار، موفق به کسب دو اسکار در رشتههاي بهترين بازيگر زن نقش مکمل و بهترين فيلمبرداري شد.
راننده تاکسي
راننده تاکسي به کارگرداني مارتين اسکورسيزي محصول سال ۱۹۷۶ است. فيلم روايتي متفاوت از يک سرباز سابق آمريکا در جنگ ويتنام است که حالا يک راننده تاکسي شده و در مواجههاي براي نجات جامعه فاسد آمريکا، دست به خشونت ميزند و سرنوشتي متفاوت مييابد. اسکورسيزي براي اين فيلم در اسکار تنها چند نامزدي به دست آورد اما در عوض برنده نخل طلاي کن شد و توجه منتقدان را به تکنيک فيلمسازياش بيش از پيش جلب کرد.
اينک آخرالزمان
اينک آخرالزمان محصول ۱۹۷۹، يکي از بهترين آثار فرانسيس فورد کاپولاست که براساس فيلمنامهاي از جان ميلوس و فرانسيس فورد کاپولا ساخته شده است. داستان اين فيلم برداشتي آزاد از رمان دل تاريکي نوشته جوزف کنراد است. داستان از جايي آغاز ميشود که به سروان ويلرد (مارتين شين)، ماموريت داده ميشود به جنگلي در کامبوديا رفته و سرهنگ والترکروتز (مارلون براندو) قهرمان جنگي را که درون جنگل براي خودش ارتشي تشکيل داده پيدا کرده و بکشد. اين وظيفه سرآغاز تحولات و اتفاقات زيادي ميشود که نوعي رفتن به گوشههاي پنهاني و تاريکيهاي وجود بشر است. زماني که او در جنگل فرود ميآيد، کمکم توسط نيروهاي مرموزي در جنگل گرفتار شده تا حدي که کمکم دچار جنون ميشود. همراهان وي هم يکي، يکي به قتل ميرسند. همينطور که ويلرد به مسيرش ادامه ميدهد بيشتر و بيشتر شبيه کسي ميشود که براي کشتنش فرستاده شده است.
سرگيجه
سرگيجه به کارگرداني آلفرد هيچکاک محصول ۱۹۵۸ ميلادي است. اين فيلم بر پايه فيلمنامهاي از آلک کوپل و ساموئل ا. تايلور تهيه شد. شهرت سرگيجه در حرکت دوربيني بود که هيچکاک براي القاي حس سرگيجه ابداع کرده بود: زوم و عقب کشيدن همزمان دوربين فيلمبرداري؛ اين کار عمق صحنه را مخدوش ميکرد و بعدا به ترفند دالي زوم معروف شد. هيچکاک فيلم سرگيجه را شخصيترين فيلم کارنامهاش خوانده است. فيلمي که يکي از مضامين مورد علاقه هيچکاک يعني عشق بهمثابه يک وسواس را بررسي ميکرد؛ عشقي که زن و مرد را ويران ميکند.
رفقاي خوب
رفقاي خوب فيلمي به کارگرداني مارتين اسکورسيزي محصول سال ۱۹۹۰، براساس کتابي به نام Wiseguy (اصطلاح عاميانهاي که به اعضاي مافيا ميگفتند)، نوشته نيکولاس پيلگي، گزارشگر جنايي نيويورک ساخته شده است. کتاب براساس زندگي واقعي هنري هيل، گانگستر سابق و خبررسان افبيآي نوشته شده است. همچنين عنوان فيلم يعني Goodfellas درواقع (در اصطلاح) به معني گانگسترها يا مافياييهاست، با اين وجود اين فيلم در ايران با عنوان رفقاي خوب شناخته ميشود. فيلم در ٦ بخش نامزد جايزه اسکار شد اما تنها جو پشي بهعنوان بازيگر نقش مکمل مجسمه طلايي اسکار را از آن خود کرد.
شکارچي گوزن
شکارچي گوزن که به رولت روسي نيز شهرت دارد، فيلمي جنگي به کارگرداني مايکل چيمينو و محصول سال ۱۹۷۸ کمپاني يونيورسال است. در اين فيلم سهساعته، سه خط داستاني روايت ميشود. خط اول از عروسي به سمت تشييع جنازه، ديگري داستان گروهي از دوستان که به شکار گوزن ميروند و در آخر اينکه چگونه جنگ ويتنام وارد زندگي چندين نفر شد و زندگي آنها را براي هميشه دگرگون کرد.
قايق آفريکن کويين
قايق آفريکن کويين ساخته ١٩٥١ به کارگرداني جان هيوستون يکي از آثار دهه ٦٠ ميلادي است که تنها اسکار همفري بوگارت را نصيبش کرد. براساس داستان اين فيلم، رز (کاترين هيپبرن) و برادرش در آفريقا درحال کمک به مردم و تعليمات مذهبي هستند تا اينکه جنگ جهاني دوم شروع ميشود و آلمانها وارد آنجا ميشوند. برادر رز دچار بيماري ميشود و ميميرد. از طرفي چارلي (همفري بوگارت) که صاحب قايقي به نام ملکه آفريقاست و گاهي لوازم مورد نياز آنها را تأمين ميکند به رز پيشنهاد ميکند تا براي خروج از آفريقا همسفر او شود.
بر باد رفته
ويکتور فلمينگ، فيلم ۲۳۸ دقيقهاي بر باد رفته را در سال ۱۹۳۹ کارگرداني کرد. فيلم روايت عشق يک دختر جنوبي در خلال جنگ داخلي آمريکا را به تصوير ميکشد. اين فيلم جوايز متعددي را از آن خود کرد که از ميان آنها ميتوان به چهار جايزه اسکار بهترين فيلم، بهترين کارگردان براي ويکتور فلمينگ، بهترين هنرپيشه نقش اول زن براي ويويان لي و بهترين نقش مکمل زن براي هتي مکدانيل اشاره کرد.
کازابلانکا
کازابلانکا اثر مايکل کورتيز که براساس داستاني از جوليوس جي. اپستاين، فيليپ جي. اپستاين، هاوارد کاچ و کيسي رابينسون در سال ١٩٤٢ ساخته شد، با هنرنمايي دو هنرپيشه نامدار تاريخ سينما همفري بوگارت و اينگريد برگمن يکي از تاثيرگذارترين فيلمهاي تاريخ بهزعم منتقدان بوده است و برخي آن را بهترين فيلمي ميدانند که تاکنون در سيستم استوديويي هاليوود ساخته شده است. اين فيلم ١٣٠ دقيقهاي در هشت بخش نامزد جايزه اسکار شد که در سه بخش بهترين فيلم، بهترين کارگرداني و بهترين فيلمنامه جوايز اسکار را به دست آورد.
بلوار سانست اثري به کارگرداني و براساس فيلمنامهاي از بيلي وايلدر و محصول سال ١٩٥٠ است. فيلم در زمان اکران خود نامزد ۱۱ جايزه اسکار بود که موفق به کسب سه مجسمه طلايي اسکار شد. براساس داستان اين فيلم، جو گليس فيلمنامهنويسي است که دچار مشکلات مالي شده است و بشدت نيازمند پول است. در يکي از روزهايي که درحال فرار کردن از دست طلبکارانش است بهطور اتفاقي وارد خانه نورما دزموند، ستاره سابق هاليوود ميشود که ديگر شهرت گذشته را ندارد. در اين ميان نورما که هنوز در توهم شهرت است، عاشق جو گليس شده و از او ميخواهد پيش او بماند.
شمال از شمال غربي محصول ۱۹۵۹ و به کارگرداني آلفرد هيچکاک است که براساس سناريويي از ارنست لمن ساخته شده است. داستان فيلم، حکايت تودرتو و پرتعليق مردي است که ناخودآگاه خود را درگير ماجرايي جاسوسي و اتهاماتي که به وي وارد آمده، ميبيند و زني که در اين ميان قصد کمک به او را دارد. نام فيلم علاوه بر محلي که نقط اوج داستان در آنجا اتفاق ميافتد، اشارهاي نيز به قطعهاي از نمايشنامه هملت، اثر ويليام شکسپير دارد: هنگام وزش باد جنوبي، خوب و بد را از هم بازميشناسم، جنون من تنها در هنگامي است که باد از شمال - شمال غربي ميوزد. چهلوششمين اثر هيچکاک، عنوان نامزدي سه جايزه در سيودومين مراسم اسکار ازجمله نامزدي جايزه اسکار بهترين فيلمنامه اصلي براي ارنست لمن را در پي داشت.
رواني
فيلم رواني به کارگرداني آلفرد هيچکاک محصول سال ۱۹۶۰ کشور آمريکا، يکي از برترين فيلمهاي ژانر وحشت تاريخ سينما شناخته شده و با اختلاف زيادي از فيلم سرگيجه بهترين فيلم هيچکاک محسوب ميشود. اين فيلم را خوفانگيزترين فيلم تاريخ سينما نيز لقب دادهاند و آنچنان تحسين منتقدان را در دههاي متمادي در پي داشت که در سال ١٩٩٢ در فهرست ميراث فرهنگي آمريکا و در گنجينه شاهکارهاي سينمايي هاليوود قرار گرفت.
کشتن مرغ مقلد
کشتن مرغ مقلد يا کشتن مرغ مينا نام رماني است نوشته هارپر لي، نويسنده آمريکايي در سال ۱۹۶۰ ميلادي و براي اين اثر در سال ۱۹۶۴ ميلادي، جايزه پوليتزر را به دست آورد. از زمان نخستين انتشار تاکنون، بيش از ۳۰ميليون نسخه از اين کتاب به فروش رفته و به بيش از ۴۰ زبان بينالمللي ترجمه شده است. در سال ۱۹۶۲ ميلادي، رابرت موليگان فيلمي را با همين نام براساس همين رمان ساخت که در نظرخواهيهاي عمومي، همواره بهعنوان يکي از محبوبترين فيلمهاي تمام عمر تماشاگران سينما نام برده ميشود. رمان کشتن مرغ مقلد از زبان دختري به نام اسکات فينچ روايت ميشود که دختر وکيل سفيدپوستي به نام اتيکاس فينچ است که دفاع از جوان سياهپوستي به نام تام رابينسون را که به اتهام نارواي تجاوز به يک دختر سفيدپوست در شهر کوچکي به نام ميکوم، آلاباما محاکمه ميشود به عهده ميگيرد. مرغ مقلد در اين اثر نماد معصوميت است.
گاو خشمگين
گاو خشمگين به کارگرداني مارتين اسکورسيزي محصول ١٩٨٠، درام ورزشي براساس زندگي جيک لاموتا، مشتزن معروف آمريکايي است. فيلمنامه اين اثر را پل شرادر و مادريک مارتين براساس کتاب گاو خشمگين: داستان من که زندگينامه جيک لاموتا، مشتزن ميانوزن آمريکايي است، نوشتهاند. اين فيلم را برترين فيلم ورزشي تاريخ سينما ميدانند. رابرت دنيرو سفارش ساخت اين فيلم را به مارتين اسکورسيزي داد که در آن زمان به دليل عدم موفقيت فيلم قبلياش نيويورک، نيويورک مأيوس بود. دنيرو براي بازي بهتر در نقش لاموتا چند جلسه با او تمرين مشتزني کرد و براي بهتر نشان دادن وضع بدني لاموتا پس از دوران افول و قرار گرفتن در نقش، وزن خود را حدود ۳۰ کيلوگرم زياد کرد.
بهترين سالهاي زندگي ما
بهترين سالهاي زندگي ما را ويليام وايلر در سال ۱۹۴۶ بر مبناي فيلمنامه رابرت ا. شروود که برگرفته از رمان کوتاه و منظوم افتخار براي من نوشته مکينلي کانتور بود، ساخت و يکي از بهترين ملودرامهاي جنگي شد. براساس داستان اين فيلم، سه سرباز وظيفه آمريکايي به نامهاي آل (مارچ)، فرد (اندروز) و هومر (راسل)، پس از پايان جنگ جهاني دوم به شهر زادگاهشان بازميگردند تا زندگي جديدي را آغاز کنند. آل کنار همسر (لوي) و فرزندانش بازميگردد و با مقام بالاتري در بانک سابق خود مشغول بهکار ميشود؛ هومر که دستش را در جنگ از دست داده، از دلسوزي و ترحم بيجاي نامزد (اودانل) و اطرافيانش عذاب ميکشد و فرد نيز که با همسرش (مايو) دچار دردسر شده، به دختر آل (رايت) دل ميبازد و با وجود مخالفت پدرش با او ازدواج ميکند.
نجات سرباز رايان
نجات سرباز رايان نام فيلمي جنگي محصول سال ۱۹۹۸ است که به کارگرداني استيون اسپيلبرگ ساخته شده است. داستان اين فيلم در طول نبرد نرماندي در جنگ جهاني دوم اتفاق ميافتد. ۲۷ دقيقه آغازين فيلم که رسيدن نيروهاي متفقين به فرانسه در ۶ ژوئن ۱۹۴۴ را نشان ميدهد، بسيار مشهور است. تام هنکس در نقش کاپيتان جان ميلر به همراه هفت سرباز ديگر ماموريت ميگيرند تا سرباز جيمز فرانسيس رايان را پيدا کنند و به خانه برگردانند. او سه برادر داشته که همگي در جنگ کشته شدهاند و به دستور فرمانده کل ارتش، رايان ميتواند پيش مادرش بازگردد. داستان اين فيلم در سال ۱۹۹۴ و زماني در ذهن رودات شکل گرفت که داشت از بناي يادبود چهار برادر کشته شده در جنگ داخلي آمريکا ديدن ميکرد. رودات تصميم گرفت داستاني شبيه به آنها در جنگ جهاني دوم بنويسد. او فيلمنامه را نوشت و در اختيار مارک گوردون قرار داد. نهايتا استيون اسپيلبرگ بهعنوان کارگردان انتخاب شد و اثري خلق کرد که برنده پنج جايزه اسکار شد.
منبع: شهروند