کد خبر: ۴۶۵۴۳۰
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۱۱ 23 July 2017
سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، در صفحۀ اول سایت رسمی خود، با انتشارِ عکسی خوش ­حالت، با نگاهی ژرف و زلال، از مریم میرزاخانی، آورده ­است که: «یونسکو همصدا با جامعۀ علمی جهان، به این ریاضی­دانِ ایرانی ادای احترام می­ کند که در چهل سالگی درگذشت. او نخستین زنی است که افتخار دریافت مدال معتبر فیلدز در ریاضیات را، که در سراسر جهان به عنوان جایزۀ نوبل ریاضی شناخته می ­شود، از آنِ خود کرده ­است. در 2014. کار پیشتازانۀ او، رشتۀ ریاضیات و به ویژه هندسه را متحول کرد. زندگی ­اش الهام ­بخشِ زنان جوان در هرکجایِ جهان، و منبعی بیکران برای ترغیبِ همه کسانی است که به ادامۀ تحصیل در علوم پایه یا ریاضیات علاقه­ مندند. خاطرۀ او نیز همچنان می ­تواند مشوق آنانی باشد که می­ باید از موانع و کلیشه ­های همیشگی و بی­ پایه در باب ادامه تحصیل دختران جوان در ریاضی یا علوم عبور کنند. یونسکو مراتب تسلیت خود را به خانوادۀ او و به مردم ایران ابراز می­دارد.»


 
 







*****
 راستی، جهان ریاضیات هم از جهتی مانند عالمِ شعر است. پرواز با بالِ انتزاع! به گمانم، کوتاه ­ترین و گویا­ترین توصیفِ هنرمندانه از داغِ رفتنِ نا­به­ هنگامِ مریمِ عزیزِ ایرانی، پرفسور میرزاخانی را استاد شفیعی کدکنی سروده است:
 
شیشه­ ی عطری سربسته
افتاد و شکست
همگان بو بردند
که چه چیزی را دادند از دست
 
چه تصویر­پردازی دقیقی از این فقدانِ پر افسوس. همۀ حرف را زده است. چیزی کم ندارد که بشود بر آن افزود.
*****
کاش زودتر بفهمیم که چه زود دیر می­شود! بگذارید مطلبی مرتبط با کارم عرض­ کنم و از خاطرۀ امیدی بگویم که در سر داشتم برای دعوت از این نو­ستارۀ علمیِ ایرانی برای نوروز آینده در یونسکو. 

داستان از این قرار بود که در پاییز سال 1395 در اجلاس کمیتۀ میراث معنوی یونسکو در آدیس آبابا، با مدیریت ایران، و با اضافه شدنِ پنج کشورِ جدید، نوروز این ­بار با دوازده کشور، در فهرست میراث معنوی جهانی درآمد. به این مناسبت، در اوایلِ فروردین امسال، مراسمی با مشارکت این دوازده کشور و با دعوتِ از سفرا و نمایندگان کشورها و مقامات یونسکو و مهمانان خاص، در طبقۀ هفتم مقر یونسکو برگزار کردیم. در آنجا، در صحبت کوتاهی که داشتم، به تاریخچه ­ای از نحوۀ تنظیم و محاسبات ریاضی تقویم جلالی و قرار گرفتن نوروز در لحظه ورود خورشید به برج حمل  اشاره کردم که در سال 1078 میلادی با همت و تلاش علمی دانشمندان و ریاضی‌دانان بزرگی چون عمر خیام، ابوالمظفر اسفزاری، نجیب‌ واسطی، عبدالرحمن خازنی، ابوالعباس لوکری و معموری بیهقی در اصفهان صورت ­پذیرفت و آن محاسبات پس از حدود هزار سال همچنان معتبر و کارساز است.

با تجسم حال و هوای خیامِ جوان در آن جمع منجمان و ریاضی­ دانانِ ده قرنِ پیش در ایران، همان موقع، قصد کردم که در نوروز 1397، مراسم بزرگی با حضور نمایندگان همه کشورها و مقامات یونسکو و با دعوت از پرفسور مریم میرزاخانی برگزار­کنیم تا هم در یونسکو از او تجلیل و دست­آوردهایش معرفی شود، و هم همراه با او، چند دانشمند جوان ایرانی صاحب نظر در ریاضیات و نجوم را هم دعوت کنیم تا ببینیم فرزندانِ آن نام آورانِ زیجِ ملکشاهی در اصفهان، در دورانِ معاصر کجا هستند و چه می­کنند و چه می­ گویند؟ فکر می­کردم که او، از جهات مختلف، می­تواند نگین حلقۀ این جمعِ دانشمندانِ جوان باشد. از یکطرف، استادان و هم دانشگاهی­ های او در دانشگاه شریف و مراکز دیگر علمی ایران را داریم و از طرف دیگر جمع نخبگان ریاضی و نجوم ایرانی در خارج را و . . .  اما چه زود دیر می شود! نازنینِ مریم.  
 
*****
رفتن این الهۀ جوانِ ریاضیات، یک دریغاگوئیِ عمیقِ جمعی در میان اهل علم و فرهنگ در ایران بر­انگیخته است. به گفتۀ استادان و دوستانش، گوئی استعداد سرشار، سودایِ بکرِ پژوهش، پشتکار، تواضع، بی­ ادعائی، پاکی، انسانیت و معصومیت، همه را در هم بیخته و در آو ریخته بودند، و در نگاهش آمیخته. ماه و آسمان!
 
رخسار ماه بین که چه زیبا و روشن است
پاکیزه رو چو مریم پاکیزه دامن است
خوابیده ماه غمزده بر تخت آسمان
بیمار و شرمناک، مگر مریم من است  (سایه)
 
اما روا نیست یادِ چنین ستاره ­ای را به عزاداری بنشینیم. همینقدر که از استادان و نزدیکانش از لایه ­های شخصیتی ­اش شنیده ­ایم، همین اندازه که تحسین و احترام جهانی به او را دیده­ ایم و برکتِ ماندگارِ حاصلِ عمرش را سنجیده­ ایم، همین رویِ بی­ ریا که همچون فرشته ­هاست، همین نگاهِ نابِ جستجو­گرش به افق های دور­ دست، همه و همه به ما می­ گویند که می­ باید در این بُهت و حسرت، فرصتی برای هم ­اندیشی فراهم ­آوریم تا ببینیم چگونه از تمامیِ خاطرۀ او، از فروتنی و خلوص و زلالی شخصیتش، سرمشقی بسازیم برای بچه هایمان، تا ذائقۀ ذهنیِ آنها برای چشیدن لذتِ دانش پرورش یابد، و بتواند مستیِ ناشی از کشفِ اسرار آفرینش، و تقدسِ شهودِ علمی و خلاقیتِ معرفتی را تجربه کند. و نیز ببینیم برای برداشتن یا کم­ کردن موانع شکوفائیِ استعدادهائی چون او، که در میان فرزندان ایران کم نیستند، چه می­ توانیم بکنیم؟ بخصوص که برای میدان یافتنِ قابلیت­ های معرفتیِ دختران جوان در بسیاری از نقاط جهان همچنان نیازمند ژرف ­اندیشی در فرهنگ­سازی اجتماعی هستیم. 
 
در این روزگارِ تنوع و ارزانی و آسانیِ ارتباطات، کاش ساز­ و کاری در منش ما و در آموزش و پرورش ما وجود داشت که نوجوانان کشور در مدرسه ها، بطور ادواری، شنونده سرگذشت نخبگان و فرزانگان معاصر می­ بودند و با آنان از راه مجازی طرف گفتگو می شدند. از این راه، چه بسا استعدادهای فوق العاده بزرگ، که گاه از چشم خود نیز پنهانند، گنجِ وجودِ خود را در می­ یافتند. چه باغ­ در­باغ­هائی که گاه در دل یک هستۀ کوچک پنهان است!
 
ای­ که نهان نشسته ­ای، باغِ درون هسته ای
هسته فرو­شکسته­ ای، کاین همه باغ شد روان (سایه)
*****
 
خاموشی این دردانۀ ایران و جهان را به خانواده عزیزش، به همه ایرانیان، و به دوستانش، با درد و دریغ، تسلیت عرض می­کنم و خودم و همگان را دعوت می­کنم که به حجمِ بزرگِ عمر او نگاه کنیم، نه فقط به طول آن که به عرض و عمقش. شاید این زندگی هم، چونان همان فضاهای هندسی پیچیده­ و درهم دویده ­ای است که او را به خود مشغول می ­داشت و به زیبائی­ هایش خیره می­کرد. هیچ نمی دانم!
 
گر نهی پرگار بر تن تا بدانی حد ما
حد ما خود ای برادر لایقِ پرگار نیست  (مولانا)
 
احمد جلالی، سفیر و نمایندۀ دائم در یونسکو، پاریس، 26 تیرماه 1396
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار