1- نیمه اول سال رو به پایان است اما همچنان معیشت کارگران و قوت روزمره آنان درگیر اهمال و بیتوجهی؛ قشری که با همه سختیها پای کار انقلاب و نظام مانده و تنها خواستهاش اجرای بیچون و چرای قانون است اما قصه پرغصه سرزمین ما پر است از سیلیخوردن این کارگران مظلوم و وفادار؛ آنانی که با دریافتیهای 7 و 8 میلیونی سر میکنند و با سیلی صورتهایشان را سرخ نگهمیدارند.
2- کارگران در شرایطی بهسر میبرند که یک هزینه اضافی تحمیلشده به آنان، جابجایی دهکهایشان را بهدنبال دارد و این فاجعهای است وحشتناک. هزینههای درمانی و بهداشتی، تحصیل فرزندان و ملزومات آنان یا حتی تعمیر سادهترین لوازم خانگی، ظرفیت سقوط وضعیت درآمدی کارگران را دارد و عجیب آنکه خواستههای بهحق این قشر برای ترمیم دستمزدها، بهسادگی هر چه تمام بهدست فراموشی سپرده میشوند. با بهانههایی چون کاهش نقدینگی و تمسک به تئوریهای اقتصادی «پولگرایان»، کارگران در وضعیت «بخور و نمیر» نگه داشته شده و هیچ نهادی کوچکترین قدمی هم برای بهبود وضعیت آنها بر نمیدارد.
3- برخی از مسئولین امر تصور میکنند که جامعه کارگری چون مظلوم است و صدایش بهجایی نمیرسد میتوان به هر شکل ممکن با آنان رفتار کرد اما این تصوری است غلط و باطل. اگر به اطراف خود و وضعیت مشاغل مختلف بنگریم، میبینیم که بحرانهای پیرامونی حوزه کارگری آرامآرام در حال پدیدار شدن است؛ هم بهلحاظ رویگردانی از مشاغل موجود و هم فورانکردن نارضایتیها. این غیرقابل انکار است که صبر جامعه کارگری هم حدی دارد و سکوت پیشهکردن این قشر امری قطعی و لایتغیر نیست.
اگر تا امروز کارگران با دلایلی چون مرزبندی با دشمن ترجیح دادهاند که مطالبات بهحق و قانونی خود را از مجراهای رسمی پیگیری کنند، دلیل بر این نمیشود که میتوان تا ابدالدهر آنان را سردواند. شورایعالی کار که به خواسته کارگران و نمایندگان آنان توجهی نمیکند، وزارت کار که در حال تئوریزهکردن سرکوب دستمزدی است، دیوان عدالتاداری هم که شکایت قانونی کارگران را رد میکند، تشکلها و سندیکاهای کارگری هم که غیرفعالند. چه راه دیگری برای شنیدهشدن صدای خردشدن استخوانهای کارگران باقیمانده؟
آیا حتما کارگران باید اعتراضات خیابانی را ترتیب دهند تا فریادهایشان به جایی برسد؟ امری که حتی در سختترین شرایط و بهدلیل حساسیتهای امر و سوءاستفاده دشمن، مدنظر جامعه شریف کارگری نبوده است.
آنکس که دل در گروی انقلاب و ایران دارد باید در صف اول استیفای حقوق کارگرانی باشد که دستمزد روزانهشان به اندازه نیمکیلو گوشت هم ارزش ندارد! آقایان بهارستاننشین و ساکنین پاستور که دوماه تمام فضای سیاسی کشور را بر سر ابقا یا عزل معاون سیاسی وزیر کشور ملتهب کردید، ای کاش نیمی از این هم و غم خود را برای شنیدن مطالبات کارگران میگذاشتید که این مصداق بارز سیاستورزی درست و منطبق بر اصول انقلاب اسلامی است. صدای بیصدایان را بشنوید که فرصت محدود است...