کد خبر: ۷۳۳۲۴۹
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۸ 10 April 2019

مهدی نورمحمدزاده|1-یادم می آید در ایام کودکی، زنهای همسایه سفره می انداختند داخل کوچه های تنگ محله و همه باهم سبزی پاک می کردند.هر وقت هم می خواستند از نجابت و متانت یک جوان رشید و خوش سیما مثال بزنند، می گفتند:«آتام قارداشم...ماشاالله البیر پاسداردی!». پاسدارها الگوی صلابت، نجابت و حیا بودند و جوانان اهل معنویت و ایثار عاشقانه عضو سپاه می شدند تا با لباس سبز سپاه راهی میدان های نبرد شوند.رفتنشان با خودشان بود و برگشت شان با خدا! چه بسیار لباس های سبزی که با خون پاسداران خضاب شدند تا نهال انقلاب ببالد و به جایی برسد که خار چشم دشمنان و معاندان شود! تاریخ سپاه این گونه نوشته شد، با خون و حماسه!

2- سپاه، در طی سالهای پس از انقلاب، فراز و نشیب های زیادی را پشت سر گذاشته است و خوشبختانه در کنار رشد و بالندگی نظامی و سازمانی خود، از نقد و اصلاح منتقدان منصف نیز بهره برده است.تصمیم به خروج از فعالیت های اقتصادی و بانکداری در سال گذشته، یکی از آخرین نمونه های این نقدپذیری بود که جایگاه انقلابی و مردمی این نهاد را ارتقایی دوباره بخشید.

سپاه برای همه ایرانی ها مهم است، چون نه فقط یک نیروی نظامی، که تجلی آرمانگرایی انقلاب اسلامی بوده و هست.تا آرمانها باقی است، سپاه هم باید باقی بماند.

«هزار نکته باریکتر ز مو» دارد اینکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیروی منسوب به جمهوری اسلامی نیست و بلکه منتسب به انقلاب اسلامی است!

«جمهوری اسلامی» صورت تحقق یافته حداقلی و مبتنی بر واقعیات «انقلاب اسلامی» است. به زبانی بهتر جمهوری اسلامی یک تصویر رئالیستی از تصور ایده آلیستی انقلاب اسلامی است که همواره بالاجبار فاصله ای کم یا زیاد تا رسیدن به آرمانهای انقلاب اسلامی داشته و دارد و خواهد داشت! نباید از وجود این فاصله ترسید، چرا که وجود همین فاصله و چشم دوختن به افق های بلند و قانع نشدن به وضع موجود می تواند انگیزه ای برای حرکت و فعالیت بیشتر باشد.

فلسفه وجودی نهادهای انقلابی چون سپاه هم بر همین اساس است.آنها خود را در دایره تنگ واقعیات جهان امروز محصور نمی بینند و برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی چشم به افق های دورتر دوخته اند.برای همین هم ابایی ندارند از جنگیدن در سوریه و عراق و... که برای آنها حفظ مرزهای انقلاب اسلامی هم به اندازه حفظ مرزهای جمهوری اسلامی اهمیت دارد، آنقدر که حتی تا پای جان، پای این مرزبانی شان ایستاده اند و هراسی هم از عربده کشی جهانخوران ندارند!

3- قصد کرده بودم با اردوی جهادی نویسندگان و شاعران شهرستان ادب، راهی لرستان شوم.عیال موافق بود، اما دختر شش ساله ام وقتی قضیه را شنید، پرسید:«بابا شوخی می کنی؟».گفتم شوخی نیست، فقط چند روز میروم و زود برمی گردم.بی مقدمه سرش را گذاشت روی زانویم و های های گریه کرد.بهتم گرفت و گیج شدم، با هزار وعده و وعید بالاخره آرام اش کردم. نمی خواستم بی خبر بروم و خاطره بدی برایش بسازم.دو روز تمام حرف زدم و برایش از مصیبت ها و رنج های سیل زدگان گفتم.هانیه باز هم راضی نشد و گفت:«خیلی آدم اونجا هست...اونا کمک می کنن! آخه اگه تو بری من تنها می مونم!». چیزی نگفتم و بغض کردم.

انگار تازه یادم افتاد قصه تلخ هزاران هانیه وطنم که بابایشان برای همیشه رفته است و آنها تنها مانده اند! گویی تازه چشیدم شهدا و پاسداران جان برکف در مرزها و فراتر از مرزها، موقع وداع با دردانه هایشان چه رنج و عذابی را متحمل می شوند و چطور از تماشای اشک هایشان بغض می کنند و چشم می بندند و می گذرند!

سپاهی بودن سخت است و کار هر کسی نیست! باید از خیلی چیزها گذشت و چشم بر خیلی چیزها بست. من هم مثل خیلی های دیگر سپاهی نیستم، اما به کوری چشم ترامپ و اذنابش، «حاج قاسم سلیمانی» را دوست دارم! نه فقط بخاطر اراده آهنین و چهره مصمم و فرماندهی کم نظیرش، که بیشتر بخاطر اخلاص و معنویت و اشک هایی که به هر بهانه ساده ای از چشم های خسته اش جاری می شود و یادمان می آورد «جمع اضداد» بودن مردان خدا را!

4- عادت ندارم عنان قلم از دستم برود و بوی شعار از کلماتم بلند شود، اما به خدا روزگار غریبی است! قربانی تروریسم باشی با هفده هزار شهید، مقابل تروریست های تکفیری بایستی با صدها شهید و جانباز آن هم در خارج از مرزها، دولت تروریستی داعش را از هم بپاشی و امنیت منطقه را بازگردانی و آن وقت ترامپ قمارباز زنباره شرابخوار بیاید و تو را تروریست بخواند! مضحک نیست؟! یعنی دنیای امروز این قدر لجن مال شده است؟!

در چنین دنیای وارونه ای، حماقت نیست دل به کدخدا بستن و به نازش رقصیدن؟! خیانت نیست دعوت از آمریکا برای فشار بیشتر به ایران و افزایش تحریم ها؟! پس رگ غیرت نداشته قبیله غرب دوستان و آمریکاپرستان داخلی و خارجی کی خواهد جنبید؟! تا کی چهره منفور آمریکا را برای جماعت بی خبر از تاریخ و سیاست بزک خواهند کرد؟! بس نیست دیگر؟!

اما ملت غیور ما را چه باک! وقتی سرور و الگوی سپاهیان و پاسداران ما اباعبدالله الحسین(ع) است، اسوه دینداران و آزادگان عالم که یزید قمارباز زنباره شرابخوار او را خارجی می نامد و اراذل کوفه را به جنگش می فرستد! با این همه تقارن های عجیب و عمیق، ما را چه می ماند جز اینکه به تاسی از امام شهیدمان، سلاح خویش تیزتر کنیم و بر سر زورگویان عالم فریاد بزنیم: «هیهات منا الذله!».

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار