به گزارش تابناک کردستان، واقعا این آقایان به معنای واقعی کلمه برده و نوکر قدرت و سیاست شده اند و برای این ارباب هر کاری اعم دروغ، فریب و نیرنگ را انجام میدهند و به نام"خدمت به مردم" بدترین رفتارها و غلطترین سیاستهای اقتصادی را برای جامعه اعمال میکنند. ما منکر قدرت و سیاست نیستیم، ولی سیاست و قدرت به انسانهای نیاز دارد که از لحاظ درونی غنی و ثروتمند باشند و همچنین دارای یک شخصیت آسمانی باشند.
تجربه بشری در این چند قرن گذشته نشان داده است که انسان ضعیف و ناچیز در برابر سیاست و قدرت تسلیم و اسیر خواهند بود و برای خوشحالی این ارباب حتی دست به ریختن خون مردم میکنند و ما امروز این انسانها ضعیف و نوکر صفت را در سطح جهان مشاهده میکنیم. جنگها ملیتی از جمله جنگ عراق، یمن و سوریه نمونه نوکر بودن این انسان را نشان میدهند که چطور انسانها ضعیف و بی محتوا و بی ماهیت در برابر ارباب قدرت تسلیم هستند، حتی جنگهای جهانی اول و دوم و جنگها منطقهای که در سطح جهان در حال جریان است همه آنها نشانه نوکر بودن در برابر قدرت و سیاست است و بعضیها میخواهند که برای این نوع جنگها دلیل اقتصادی یا مذهبی بیان کنند در حالی که نه دلیل اقتصادی دارد و نه دلیل مذهبی، بلکه دلیل اصلی همین نوکر بودن در برابر قدرت و سیاست است.
این سیاستمداران برای فریب دادن مردم و مخفی کردن چهره نوکر بودن خودشان به این گونه دلایل توسل میکنند در حالی که حقیقت چیز دیگری خواهد کرد. حتی اگر دلایل اقتصادی داشته باشد باز نشانه از تمایلات مادی بودن انسان است که این آقایان اینقدر به جنبههای مادی توجه کرده اند که حتی حاضر به جنگ و خون ریزی هستند و این جنگها یکی از نتایج این طرز تفکر مادی بودن انسان است نه علت اصلی جنگ ها. به عبارت دیگر این آقایان صورت مسئله را بد متوجه شده اند و به جای توجه به علت اصلی که همان نوکر بودن انسان در برابر سیاست و قدرت است متاسفانه به نتایج تفکر مادی بودن انسان نگاه میکنند.
متاسفانه مدیران دولت تدبیر و امید هم از این قاعده مستثنی نیستند و در این چند سال گذشته نشان داده اند برای این ارباب هر کاری را انجام میدهند و برای آن رفتارها غلط و اشتباه صدتا توجیه میآورند که هیچ کدام از آن توجیههای درست و صحیح نیست. به عنوان نمونه بعضیها میگویند که در اینجا فرد مقصر نیست بلکه شرایط و طبقات اجتماعی مقصر است، یعنی اگر کسی در پست مدیریتی کار اشتباهی را انجام داد و به مردم دروغ گفت و حتی مردم را کتک زد نباید او را مقصر بدانیم بلکه این شرایط اجتماعی و سیاسی اوست که چنین رفتاری را اقتضا میکند و فرد در اینجا تابع آن شرایط است و هر کسی در جای او باشد همین مسیر را ادامه میدهند.
این گونه توجیهها حتی برای دانش آموز کلاس دوم ابتدایی قابل قبول نیست و نمیتوان چنین رفتار اشتباه و غلط مدیران را با این گونه توجیههای بچگانه تمام کرد. در این توجیه متاسفانه عنصر اختیار و مختار بودن را از فرد سلب کرده اند، در حالی که انسان را نمیتوان در یک جبر زندانی کرد بلکه این انسان عقل و شعور دارد و از همه مهمتر این انسان وجدان بشری هم دارد که در برابر رفتارها غلط و اشتباه در درونی هر انسانی شروع به صدا کردن میکند و انسان را بیدار خواهد کرد و نمیتوان این وجدان بشری را فراموش کرد و همه چیز را به گردن شرایط اجتماعی و سیاسی انداخت.
اگر این گونه توجیهها درست و صحیح باشند پس ما نباید از جنایتکاران بشری انتقاد کنیم و آنها را مورد بازخواست و دادگاهی کنیم، زیرا آنها که مقصر نیستند این شرایط سیاسی و اجتماعی بود که چنین جنایتکارانی را تولید کرد و اگر ما هم جای این جنایتکاران بودیم همین وضعیت حاکم بود و از همه مهمتر نباید افراد ستمکار و متجاوز را دادگاهی کرد و جای حق و باطل برای همیشه نابود خواهد شد، زیرا فرقه باطل با این توجیه همیشه از دادگاهی آزاد خواهد بود و هر روز جنایتهای بیشتری را انجام خواهد داد و جبهه حق هم همیشه باید مورد ستم و تجاوز دیگران قرار بگیرند، زیرا فرقه باطل و جنایتکاران که مقصر نیستند بلکه شرایط سیاسی و اجتماعی مقصر است و سوال اینست که ما چطور این شرایط سیاسی و اجتماعی را دادگاهی کنیم؟ چطور از حق افراد ستم دیده دفاع کنیم؟ چطور افراد جنایتکار را دادگاهی کنیم؟
این توجیه متاسفانه دست جنایتکاران و افراد متجاوز به حقوق افراد را باز خواهد کرد و به بهانه تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی از هر گونه محاکم و دادگاهی در امان خواهند بود و این توجیه لباس جدیدی بر تن فرقه باطل است که همانند مابقیه زمانها گذشته در برابر حق ایستادگی میکنند و باید به این نکته توجه کرد که اگر ما به نبرد حق و باطل ایمان داریم به دلیل وجود ثابت بودن قوانین جبهه حق است.
به عنوان مثال ما میگوییم هر کسی به حق دیگران تجاوز و تعرض کند باید محاکم شود. این یک سخن حق است و در هر زمان و مکان درست و صحیح است و کسی نمیتواند بگوید من مقصر نیستم بلکه این شرایط اجتماعی و سیاسی بود که باعث ستم به دیگران شد پس بنده را مجازات نکنید.
متاسفانه بعضیها در جامعه میگویند "اجازه بده نوبت ما هم میرسد" واقعا این سخنان چه معنی دارد؟ نوبت ما میرسد یعنی چه؟ یعنی اگر امروز به ما ستم میکنند فردا که نوبت ما برسد ما هم ستم خواهیم کرد و نباید ما را محاکم نکنند. این سخنان اصلا پوچ و بی معنی است و نشان از توخالی بودن مغز این آقایان را میدهند. این آقایان به تاریخ استناد میکند که، چون در طول تاریخ به ما ستم کرده اند پس در آینده که نوبت ما برسد حتما باید بر دیگران ستم و ظلم کنیم، واقعا معلوم نیست این آقایان این حرف اشتباه و غلط را چگونه برای جامعه توجیه میکنند. چرا باید تاریخ برای ما حکم تعیین کند؟ اینکه در طول تاریخ به ما ستم کرده اند دلیل بر این نیست که در آینده ما هم بر دیگران ستم کنیم، بلکه باید متجاوز را محاکم کرد نه اینکه ما هم بر دیگران ستم و ظلم کنیم.
محاکم کردن افراد متجاوز یک حق محسوب میشود، ولی ستم و ظلم کردن اصلا عنوان حق را ندارند و جای تعجب است که این آقایان میگویند ما هم حق داریم که ستم کنیم. واقعا براساس چه معیاری ستم کردن را برای خودشان یک حق میدانند؟ ستم و ظلم کردن یک چیز ضد ارزش است و در جامعه باید ریشه چنین ضد ارزشهای را خشک کرد نه اینکه برای آن دلیل و توجیه درست کرد. اگر ستم و ظلم کردن یک حق محسوب شود پس نباید افراد متجاوز هم محاکم کرد، چون او حق داشت که تجاوز کند، حق داشت تعرض کرد، حق داشت ستم و ظلم کند پس چرا باید او را محاکم کنیم؟ انسان حق را محاکم نمیکند بلکه ناحق را باید محاکم کرد و سخنان این آقایان اشتباه و غلط است. اما این عزیزان از طرف میگویند فرد مقصر نیست و شرایط اجتماعی چنین رفتاری را اقتضا میکند و از طرف دیگر به دنبال ستم کردن بر علیه دیگران هستند و تکلیف ما را مشخص نکرده اند که آیا فرد متجاوز را محاکم کنیم یا شرایط اجتماعی را درست کنیم تا فرد مجبور به تجاوز به دیگران نشود؟
اما برای ما مهم نیست که چه کسی ستم میکند یا تعرض میکند مهم اینست که باید محاکم و مجازات شود و مسائل عرضی از جمله طبقه، رنگ، قومیت و دین دلیلی برای توجیه کردن ستم و تعرض به حق دیگران نیست و هر کسی ستم کند باید مجازات شود چه دینی و چه غیر دینی. جبهه حق خودش را در دام این گونه مسائل و توجیههای غلط اسیر و زندانی نمیکند و تغییر شرایط و وضعیت سیاسی و اجتماعی نمیتواند افراد از مجازات و محاکم آزاد کند. ستم و تعرض کردن بر خلاف فطرت و ذات انسان است و در مقابل مجازات و دادن حق و حقوق به افراد هم فطری و ذاتی است و نمیتوان برخلاف فطرت انسان حرکت کرد و همچنان که انسان از ستم کردن ناراحت میشود از مجازات و دادن حق هم راضی خواهد شد و هر دو آنها یک چیز انسانی است و شرایط سیاسی و اجتماعی دلیلی بر ستم کردن بر انسان نیست و همچنین مجازات نکردن و آزاد گذاشتن افراد متجاوز هم به بهانه تغییر شرایط اجتماعی بر خلاف عقل و فطرت انسانی است.
امروز مدیران و مسئولان ما هر روز سخن و مسیر خودشان را تغییر میدهند و دلیل آن را در تغییر شرایط اجتماعی میدانند در حالی که آنها فقط قصد فریب دادن جامعه را دارند و نمیخواهند چهره نوکر بودن خوشان را آشکار کنند. ما منکر تغییر شرایط اجتماعی نیستیم، ولی حرف ما اینست که این تغییرات شامل شکل و صورت زندگی است نه اصول و قاعده زندگی. دروغ گفتن و نیرنگ کردن جز قاعده زندگی بشری است و نباید به بهانه تغییرات شرایط اجتماعی این قاعده و اصول زندگی بشری را کنار گذاشت و هر روز دروغ گفتن را انجام دهیم.
منظور ما از قاعده زندگی اینست که زندگی بشری بر روی آنها بنا شده است و اگر ما این قاعده را انجام ندهیم اصلا زندگی بشری پایه و اساس خودش را از دست خواهد داد و امروز ما مشاهده میکنیم که چقدر زیبا به بهانه تغییرات اجتماعی همه قاعده و اصول زندگی بشری را حذف کردیم و همیشه از یکدیگر دروغ و نیرنگ را میبینیم و به یکدیگر صد نوع توهین میکنیم که چرا مردم اینقدر دروغگو شده اند؟ جواب آن ساده است، چون ما اصول و قاعده زندگی بشری را حذف کردیم و بعضی از این آقایان میگویند شرایط اقتصادی ما را به دروغ گفتن مجبور میکند، ولی واقعیت اینست که حتی اقشار ثروتمند جامعه از جمله مدیران و مسئولان ما هم شروع به دروغ گفتن میکند و مردم را فریب میدهند و دلیل اصلی آن تغییرات شرایط اجتماعی نیست بلکه ضعیف بودن و نوکر بودن این انسانها است که در برابر شرایط اجتماعی تسلیم میشود و به جای قبول کردن این وضعیت اقتصادی باید سیاستها و راه حلها مناسبی را انجام داد.
از طرف دیگر مسئولان به جای فرار کردن از سیاستها غلط و اشتباه خودشان و پناه بردن به تغییرات اجتماعی باید پاسخگو جامعه باشند و دیگران را مقصر اصلی این وضعیت ندانند، زیرا این وضعیت نتیجه عملکرد شما مدیران است و از آسمان بر سر این مردم نازل نشده است.
مختار سلیمانی